ساندویچ

شهری از جنوب شرقی انگلیس در شمال داور. یکی از بنادر اصلی Cinque ، اکنون یک مرکز تفریحی و بازار است.

شن و ماسه

2. چیزی شبیه به ساندویچ: او یک قاشق غذاخوری بستنی وانیلی بین دو کوکی را برای ایجاد ساندویچ لایه بندی کرد.

1. برای قرار دادن (یک چیز) محکم بین دو چیز دیگر که اغلب از شخصیت یا کیفیت متفاوت است."او گروه عروسی خود را به من نشان داد ، که در همان انگشت بین دو حلقه زیباتر و جالب تر ساندویچ شده بود" (دن لئون).

2. برای برخورد یا سقوط به (به عنوان مثال شخص) با تأثیرات بر طرف مقابل: خط حمله درست قبل از اینکه توسط دو خط حمله ساندویچ شود ، فوتبال را پشت سر گذاشت.

فرهنگ لغت آمریكا میراث آمریكایی زبان انگلیسی ، چاپ پنجم. کپی رایت © 2016 توسط شرکت انتشارات Houghton Mifflin Harcourt. منتشر شده توسط شرکت انتشارات Houghton Mifflin Harcourt. کلیه حقوق محفوظ است.

ساندویچ

[C18: به نام جان مونتاگو ، 4 ارل ساندویچ (92- 1718) ، که ساندویچ می خورد به جای اینکه میز قمار را برای وعده های غذایی بگذارد]

فرهنگ لغت انگلیسی کالینز - کامل و غیرقابل توصیف ، نسخه دوازدهم 2014 © Publishers 1991 ، 1994 ، 1998 ، 2000 ، 2003 ، 2006 ، 2007 ، 2009 ، 2011 ، 2014

شن و ماسه •

(ˈsænd wɪtʃ ، ˈsæn-)

شن و ماسه •

(ˈsænd wɪtʃ ، ˈsæn-)

فرهنگ لغت کالج Random House Keerman Webster ، © 2010 K Dictionaries Ltd. Copyright 2005 ، 1997 ، 1991 توسط Random House ، Inc. کلیه حقوق محفوظ است.

ساندویچ

مشارکت گذشته: ساندویچ Gerund: Sandwiching

نان ، نان ، کارکنان زندگی - غذای تهیه شده از خمیر آرد یا وعده غذایی و معمولاً با مخمر یا پودر بیکینگ و سپس پخته می شود

گوشت گاو ، همبرگر ، همبرگر - ساندویچ متشکل از یک کیک سرخ شده گوشت گاو خرد شده که بر روی یک نان سرو می شود ، اغلب با سایر مواد تشکیل دهنده

ساندویچ قهرمان ، هوگی ، هوگی ، ساندویچ ایتالیایی ، پسر فقیر ، فرعی ، ساندویچ کوبایی ، چرخ دستی ، ساندویچ زیر دریایی ، زپ ، اژدر ، گوه ، زیر دریایی ، بمب افکن ، قهرمان - یک ساندویچ بزرگ ساخته شده از یک رول بلند پوسته پوسته شده به طول و پر از گوشت هاو پنیر (و گوجه فرنگی و پیاز و کاهو و چاشنی) ؛نام های مختلف در بخش های مختلف ایالات متحده استفاده می شود

ماشین سازی ، ابداع ، آماده سازی ، سازماندهی ، سازماندهی ، بلند شدن - ترتیب برنامه ریزی سیستماتیک و تلاش متحد."یک نقشه را تغییر دهید" ؛"سازماندهی اعتصاب" ؛"طرحی را برای تصاحب دفتر کارگردان طراحی کنید"